تاریخ فشردهی انگلستان

تاریخ فشرده انگلستان by James Hawes My rating: 3 of 5 stars I started reading this book just before immigrating to the UK to get a better understanding. I’ve now been in the UK for 6 months during this 28th year of mine, and this coincides with the 2024 election, where the Labour Party won […]
FOFB: The Fear That You’re Falling Behind

360 days after my PLAB 2 exam, and here I am—sitting behind my desk in rainy Tehran. Last week, while scrolling through Instagram—which is something that I hardly ever do these days—I came across something called FOMO. As with most scrolls, I barely gave it a thought. I saw the term, skimmed the caption about […]
ویزا، یا قانون هافستتر در مهاجرت

یک سال پیش فکر میکردم که احتمالا دادن چند امتحان برای گرفتن شماره نظام پزشکی در انگلیس و مهاجرت به آنجا احتمالا آسانتر از امتحان ورودی به تخصص در ایران باشد آن هم در این شرایطی که صندلیهای بدون سهمیه و آزاد بسیار کم شدهاند. اما مهاجرت را باید انجام بدهی تا بفهمی حتی اگر […]
ماراتون

یک ماه قبل از ماراتون سیزده سال از تعریف ماجرای قبلی میگذرد. امروز صبح قرار بود در شیراز با دوستانم بدویم. شیراز بارانی است و پس از گرم کردن تصمیم درستی میگیریم که ندویم. اما شیراز است و کافه رفتن بعد از دویدن که حتی با ندویدن هم ترک نمیشود. دو تا از دوستان قدیمیام […]
سیزده سال قبل از ماراتون

۱۳ سال قبل از ماراتون اولین تجربه دویدن من در امتحان های دوی ۵۴۰ متر راهنمایی بود وقتی که دو سال متوالی نتوانستم هیچ وقت تمامشان کنم. اول راهنمایی را یادم نمی آید و احتمالا آنقدر خاطره بدی بوده است که ذهنم تصمیم گرفته حذفش کند. از امتحان دوی دوم راهنمایی نهایتا تصاویر مبهمی از […]
فرار از نوشتن، یا یکی از تمهای زندگیِ من

نمیتوانم بنویسم. مدام از نوشتن فرار میکنم. شاید چون مدتهاست ننوشتهام و یا شاید چون موضوعاتی که خواستم از آنها بنویسم برایم ناراحتکننده بودهاند. به نظرم دلیل اول درستتر است زیرا که من تقریباً همواره در مورد موضوعاتی که ممکن است ناراحتم کند مینویسم اما تا به حال چنین خودم را فلج و ناتوان از […]
دیدار دوبارهی نقال، یا این جا حتی سگ ها هم آزاد هستند

طبقهی شش و رو به دریا. فرصت دارم ساعتی با سهتار صاحب تنها باشم. فرصتی که از زمانی که از انگلیس برگشتهایم نصیبم نشده است. همزمان به دریا مینگرم، به موجها. میفهمم با عوض شدن رنگ آسمان و باز شدن ابرها، رنگ دریا هم از خاکستری به آبی تغییر میکند. خواستم در اینترنت سرچ کنم […]
دو ماه پس از رفتن یا تریلوژی سه کلمه در مهاجرت: تصمیم، مقایسه و فراموشی

این نوشته را زمانی نوشتم که دو ماه بود از ایران خارج شده بودم، نوشتم و حالا با اضافه کردن چند جمله و پختهتر کردنش دوست دارم نشرش بدهم: دو ماه از آخرین نوشتهام میگذرد و دوماه هست که برای اولین بار “زندگی” در خارج از وطن را تجربه میکنم. اینجا می خواهم از این […]
Looking at Tehran as a newcomer, or the double-edged sword

The bustling and often hectic lifestyle in Tehran can indeed present challenges for personal development and character building. From an outside-in perspective, Tehran is the land of opportunities; A hub for many Iranians seeking jobs, promotions, and new career paths. In my opinion, although Tehran proffers plenty of opportunities, it can potentially steal some fundamental […]
صحبت با ریکی، ویکی و یکی دیگه دربارهی نوشتن هنگام عجز و لابه

مدتی میشود که اینجا ننوشتهام در حالی که پس از آخرین نوشتهام در اینجا اتفاقا خیلی هم در نوشتن فعال شدهام. شاید بتوانم بگویم روزهایی بوده که بیش از یک نوشتهی خوب هم داشتهام که از من بعید است. به هر حال سفر فرنگ آن هم برای من آن هم برای اولین بار آن هم […]